و جمع خونواده نشسته بودیم.
داشتم حرف میزدم که آخرش گفتم "دو نقطه دی"!!
بابام بلند شد زد پس کله ام گفت خولامصب اینجا دنیای واقعیه نه
مجازی ، یه پوزخندم بزنی میفهمیم داری
میخندی جو زده!
هشدار به مردای ایرانی:
بزودی مردان چینی , با توقع ناچیز , کم اشتها , زبان کوتاه و بدون قوم و
خویش با عمری اندک وارد
کشور می شوند.
تو شرکت بودم يه هو رئیسم از تو اتاقش گفت: سعید جووون...بلند گفتم جانم؟ گفت خیلی میخوامـــت....گفتم منم همینطور....گفت پیش ما نمیای؟؟؟؟ گفتم چرا..حمتاً..نوکرتم هستم داداش از پشت میز بلند شدم برم تو اتاقش..به در اتاقش که رسیدم دیدم داره با تلفن حرف میزنه با سعید دوستش
و من از شدت ضایگی دیوارو گاز گرفتم.
:|
یکی از پسرای فامیلمون که واسه تحصیل رفته بود فرنگ (همون خارجه) و اونجا هم غیر از عیاشی و خوشگذرونی درسی نخونده بود وقتی برگشت همه فامیلا جمع شده بودن خونشون یکی از بابای پسره میپرسه ایشون چه مدرکی گرفتن باباش هم میگه پسرم (آّر بیRB) گرفته همه هم تشویق میکنن یکی از عموهاش که خودشPHD داره پرسید ببخشید این آّر بی چه مدرکیه من نشنیدم بابای پسره هم گفت یعنی ریدی برگرد :|
ما یه پسرخاله کوچولو داشتیم وقتی سگ و توله هاشو نشونش میدادیم "میگفتیم توله سگا رو ببین" فک میکرد داریم بهشون فش میدیم میگفت تورو خدا بهشون فش ندید گناه دارن :| :)
بچه محلمون رفته بود خواستگاری خلاصه دختر تا چایی رو میاره ابن بنده خدا داشته هلو میخورده که هول میشه هسته هلو رو قورت میده !
اون شب به خیر وخوشی میگذره ولی این بنده خدا فرداش مصیبتی داشته سر پس دادن این هسته تو wc تا یه هفته اونجاش اوف شده بود پماد میمالید !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!